دگر باره روزی حلقه ی مریدان با پاره ای شیرینی بر وی گرد آمدند که یا شیخ! گویند تصرف در اجسام دارید.شیخ گفت روی برگردانید و چنین کردند و وقتی دوباره رو به شیخ کر دند اثری از شیرینی نبود!..مریدان جامه ها دریدند که یا شیخ! حکمت این در چه بود!؟…شیخ در حالی که با دست ،دهانش را پاک می کرد گفت: معذورم بدارید که آن را که خبر شد خبری باز نیامد!….