محضر شیخ، عرض ارادت به هم رسانیده بودیم، مریدی عرض کرد: سیدنا، مادرم به فدای تو باد، مسئله!
شیخ به سرعت سر انگشت تدبیر از مخازن صورت خارج نموده و با همان سر انگشت تبدیر به مرید اشارتی نمود؛ اذن سخن داده شده بود.
مرید عرض کرد: شیخنا، شوک یعنی چه و در اسلام چه حکمی دارد؟
شیخ نظری بر مریدان حقیر افکند و فرمود: شوک، معانی متفاوتی دارد:
گاهی بسیار بی اهمیت و بی ارزش است: مانند افزایش بهای ارز و زر و مایحتاج مردم.
گاهی بسیار پر اهمیت و با ارزش است: مانند تسخیر وال استریت!
گاهی بسیار دینی و مذهبیست: مانند حرکت مردم مصر!
گاهی نتیجه بی دینی و بدحجابی و بی عفتی زنان جامعه است: مانند سونامی و کاترینا و امثلهم!
گاهی ورزشی و به لسان دیگری اسپورت است: مانند شوک دادن درودگر به بازیکن تیم ملی فوتسال در مقابل دوربین!
گاهی بسیار مفید و هدایتگر است: مانند سیلی زدن اکبر میثاقیان به بازیکن فوتبال مقابل دوربین!
گاهی کاملا اتفاقی و بی اهمیت است و هیچکس در آن مقصر نیست: مانند کشته شدن ستار بهشتی در زندان اوین!
گاهی دروغ و شایعه است: مانند اعتصاب غذای نسرین ستوده در زندان!
گاهی ناگفته به فراموشی سپرده می شود: مانند آتش افروزی و بمب گذاریهای پیاپی در ایالت خوز!
گاهی …
همان مرید به جسارت به سخن شیخ پرید و عرض جسارت کرد: سیدنا، همان مادرم که به فدای تو باد، بگیر و این "شوک" بینوا را رها کن، من گذشتم، تو نیز بزرگی کن و بگذر!
جملگی مریدان گریستند و جامه گسستند از بزرگواری و ایثار مرید.