جمعه , ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
صفحه اصلی » شعر طنز – دارو
قرار شد بکنی درد ما دوا ، دارو !
ولی چه سود ؟ نخوردی به درد ما ، دارو !
چه خوب نسخه ما را سه سوته پیچیدی
صد آفرین به تو ، احسنت ، مرحبا ، دارو !
چرا عذاب دهم بی تو جسم و جانم را
بهل که روح من از تن شود جدا ، دارو !
مگر ز کشور ما جای بهتری دیدی ؟
بگو که از بر ما رفته ای کجا ، دارو ؟!
تو را قسم ندهم خود به جان بیماران
که نیست پیش توشان ارزش و بها ، دارو !
تو را به جان مدیران مرتبط با تو
بیا که بی تو زکف رفت جان ما ، دارو !
دوباره نطق مدیر و گزارش خبری !
دوباره مبحث تحریم و مافیا ، دارو !
بگو دل چهکسی این میانه میسوزد
به حال زار مریضان بینوا ، دارو ؟!
بدل به زهر شو و زین غمم خلاصی ده
چه فرق میکند الساعه زهر با دارو !
نیامدی سروقت آخر و عموجان رفت !
رسیدی اما در مجلس عزا ، دارو !
تنم به ناز طبیبان نیازمند شده ست
سپس به چشمه ای از غمزه شما ، دارو !
برای یافتنت گشتم آنقدر که شدم
به چند درد دگر نیز مبتلا ، دارو !
ز اخم و تخم دواخانه چی چه گویمت آه
در آن زمان که بخواهم از او تو را ، دارو !
اگر چه با من و امثال من غریبه شدی
خشوع میکنی از بهر آشنا ، دارو !
«کجا روم چه کنم چاره از کجا جویم»
ز دست رفته و افتادهام ز پا ، دارو !
بیا ز راه و سپس مژدگانی از من گیر
تراول و سند و سکه طلا ، دارو !
اگر قبول نداری ، بگو که از سر شوق
به پیش پای تو جان را کنم فدا ، دارو !
۰۴/۰۶/۱۳۹۴
۱۴/۱۱/۱۳۹۳
۱۹/۰۷/۱۳۹۳
۱۲/۰۴/۱۳۹۳
۱۲/۰۴/۱۳۹۳
۱۲/۰۴/۱۳۹۳
۱۲/۰۴/۱۳۹۳
۱۲/۰۴/۱۳۹۳
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« Feb | ||||||
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |