جمعه , ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
صفحه اصلی » گفتگوی صمیمانه با وحید طالب لو و همسرش سوگل – بخش دوم
گفتگوی صمیمانه با وحید طالب لو و همسرش سوگل,وحید طالب لو را دورادور می شناختیم. می دانستیم خیلی اهل شلوغ بازی نیست. قبلا هم زیاد جنجال نداشته. شاید بیشتر به خاطر همسرش که کار نویسندگی می کند و اهل سینما و هنر است سراغ وحید رفتیم.
یک وقت هایی رفتارها آنقدر مزورانه و سطحی است که دوست داری نشنوی، ترجیح می دهی قیدش را بزنی و مصاحبه نکنی. همیشه استثناهایی هم بوده و هست. می گویند قبلا تعدادشان بیشتر بوده و حالا دیگر انگشت شمارند.
شما در کنار اینکه نام خانوادگی طالب لو را انتخاب کردید ولی به شدت خودتان هستید.
– سوگل: یک سری از دوستانم وقتی متوجه می شوند من همسر آقای طالب لو هستم، تعجب می کنند چون من خیلی کلاس می روم و معمولا در کلاس ها این مساله را عنوان نمی کنم.
آقای تقوایی اطلاعات زیادی در مورد فوتبال دارند؟
– سوگل: ایشان خصوصیات اخلاقی وحید را در یک جمله به من گفت.
آن جمله چی بود؟
– سوگل: گفتند به وحید بگو مبارزه کند و حق خودش را بگیرد.
وحید: من ایشان را ندیده بودم عکس ایشان را دیده ام.
وحید: نگاه های مان تغییر کرده، نگاه مان به زندگی، هیمن فوتبال الان مثلا همسر من فیلم نامه می نویسد و از این دست کارها انجام می دهد من هم فیلم ها را از نگاه ایشان می بینم.
سوگل: وحید یک تحلیل هایی می کند من می مانم.
وحید: چون خیلی نگاه قشنگی است من تازه می فهمم که مثلا آن دیالوگ که در یک سکانس شنیدم چقدر پشت آن فکر بوده یا یک ری اکشنی که فلان بازیگر انجام می دهد و می خواسته چه حسی به بیننده القا کند. اینها خیلی برای آدم جذاب تر می شود و شاید آرام روحی بیشتری به من می دهد.
شاید این یک مشکل فوتبالیست ها باشد که زندگی شان فقط در فوتبال خلاصه می شود؟
– وحید: اینها نیاز به آموزش دارد من تجربی این را به دست آورده ام با ازدواجم.
سوگل: برای وحید در می آید.
آخرین باری که دیدم یک فوتبالیست تئاتر رفته فکر کنم تئاترهای کمدی بود.
– وحید: ما به دیدن آن سبک از تئاتر هم می رویم بیشتر به خاطر جنبه فان قضیه؛ ما زندگی مان را خیلی دوست داریم و خواستیم خودمان را در فوتبال خلاصه نکنیم یعنی تصمیم گرفتیم به جای یک اولویت ۱۰ اولویت داشته باشیم
سوگل: از دبستان و دبیرستان همیشه معلم های ادبیاتم می گفتند سراغ نویسندگی برو. حتی استاید دانشگاهم با وجود اینکه رشته من حسابداری بود این استعداد را در من شناخته بودند.
این اتفاق ها که رخ داد و من ازدواج کردم و دیدم هیچ چیز غیر از نوشتن من را آرام نمی کند و شروع کردم به نوشتن داستان زندگی وحید. این درست زمانی بود که اوضاع خوبی نداشتیم و من باید به وحید روحیه می دادم تا تمرین را کنار نگذارد.
فکر می کنم وحید برعکس بوده فقط انضباط ۲۰ بوده؟
– وحید: نه الان را نبینید خیلی شر بودم.
سوگل: وحید را این طوری نبینید شیطنت زیادی دارد.
وحید: جالب است! آن لحظه ای که من دستم شکست سعید مظفری داور بود و آمد بالای سر من و دستم را دید و رویش را برگرداند
بعدا خودت از تلویزیون صحنه را دیدی؟ خیلی صحنه دردناکی بود.
– اصلا برای خودم باورنکردنی بود و این مسافت تا تهران خیلی سخت گذشت.
سوگل: فردای روزی که وحید جراحی کرده بود چون من شب هم پیش او مانده بودم فرصت نکرده بودم بیایم خانه و لباس بردارم آن روز چون خانواده وحید هم کنارش بودند گفتم بروم
با هم ورزش هم می روید؟
– سوگل: خیلی. آن دوره ای که وحید تازه بدنسازی اش را شروع کرده بود، با هم می رفتیم باشگاه انقلاب.
چه اتفاقی افتاد که دوباره این در باز شد و شما به استقلال برگشتید؟ فکری می کنید این اتفاق خوبی برای شماست؟
– وحید: من فکر می کنم این اتفاق کمترین پاداش زحماتی باشد که ما در این مدت کشیدیم و یک حسن دیگر هم که برای ما داشت این بود که دوستان مان را غربال کردیم و فهمیدیم چه کسی ما را برای خودمان می خواهد.
نگاه شما به آینده چیست؟ برنامه ریزی خاصی دارید یا منتظری هرچه پیش آید؟
– ما دو سه پلن و برنامه برای آینده داریم و در مورد آن صحبت کرده ایم ولی با توجه به اینکه شرایط کاری ما خاص است و باید طبق آن برنامه زندگی مان را بچینیم مجبوریم برنامه های مان را باز بگذاریم
کاری را شروع کرده ای؟
– نه هنوز.
مشکلی که برای تو به وجود آمد آن دوره ای که قانون منع جذب دروازه بان خارجی بود و گلرها خیلی خوب پول درآوردند به دوره افت تو خورد؟
– نه من در آن سال ها در استقلال بودم ولی خودم را با شرایط وفق می دادم؛
سوگل: یک سال پیشنهادی نجومی داشت که من خیلی حرص خوردم.
از کجا؟
– وحید: بگذریم!
تصمیم داری همچنان بعد از فوتبال در فوتبال بمانی؟
– من واقعا فوتبال را از ته دلم دوست دارم و این دوست داشتن را همه جا نشان داده ام چه پول بوده و چه نبوده. آن سالی که دست من شکست من تازه از بیمارستان مرخص شده بودم
اول که متوجه نشد بعد که مترجم گفت من را صدا کردند من هم خجالت می کشیدم چون قرار نبود این اتفاق بیفتد من فقط رفته بودم تا در آموزش شرکت کنم ولی ایشان من را به جمع خودشان برد و اولین جمله ای که گفت این بود که اولین بار است من در فوتبال ایران می بینم
مدرس مان هم آقای اصغر مازیار بودند که خیلی چیزها من از ایشان یاد گرفت. بعد از این دوره روال این طور است که باید یک دوره کارآموزی بگذرانی و بعد یک سال بگذرد تا بتوانی برای دوره B بروی ولی کسانی که از طرف مدرس توصیه می شوند خیلی زودتر می توانند این کار را انجام بدهند.
آقای مازیار به من لطف داشتند و من را هم توصیه کردند که سرعت پیشرفتم بیشتر شود بعد از آن از فدراسیون فوتبال با من تماس گرفتند و گفتند تیم ملی نونهالان بازی های مقدماتی آسیایی در مشهد دارد
در آن زمان میرشاد ماجدی کمیته نوجوانان را داشت با هم صحبت کردیم و من رفتم به تیم کمک کردن و این تجربه خیلی خوبی بود.
چرا دوره B را نگذراندید؟
– اظل فصل قرار بود بروم که به خاطر بازی های جام جهانی عقب افتاد و بعد آن هم به بازی های فصل خودر و من نتوانستم بروم ولی کلا بودن با آن بچه ها انگیزه خوبی برای من بود و نگاهم به فوتبال تغییر کرده و فهمیدم مربی از بازیکن چی م یخواهد و این خیلی تاثیر دارد.
فوتبال ما به این دلیل به این روز افتاده که ما فقط زمانی را نگاه می کنیم که یک بازیکن روی جلد مجلات و به اصطلاح سوپراستار است حالا اینکه این بازیکن چطور ستاره شد و بعد از ستاره شدنش چطور می توانیم از او استفاده کنیم تا از بین نرود برای مان مهم نیست.
پی این را به تن ات مالیدی که ممکن است حضورت در استقلال همین شش ماه باشد؟
– من با استقلال قرارداد دو سال و نیمه دارم و با تجربه ای که دارم تا آخر قراردادم هم می مانم.
شاید امیر قلعه نویی نباشد.
– اصلا مهم نیست من سال های قبل هم که این اتفاق افتاد با استقلال قرارداد داشتم. در یک مقطع آقای قلعه نویی به من لطف داشتند به من بازی دانند و من در فوتبال دیده شدم بعد آن آقای قلعه نویی نبودند آقای حجازی مرفاوی مظلومی و… بودند برای من فرقی نداشت، چون من با استقلال قرارداد داشتم.
خانم طالب لو شما گفتید زندگی نامه وحید را نوشته اید؟
– سوگل: هنوز نوشتنم ادامه دارد. من یک سری داستان کوتاه دارم. یکی در مورد جنگ و یکی دو تا هم در مورد فوتبال که یکی از این فوتبالی ها داستان بچگی یک فوتبالیست معروف است که خیلی از خاطرات وحید در آن استفاده کردم-
در این کتاب هیچ اشاره ای به وحید نمی شود؟
– در این کتاب نه ولی من در مورد این فکر کردم که شاید یک روزی یک کتاب بنویسم به اسم خود وحید طالب لو.
وحید: قول بدهید بخرید!
مثل پژمان؟
– نه این یک ورژن دیگر است.
ورود پژمان به بازیگری راهی باز کرد تا خیلی از فوتبالیست ها بعد از بازنشستگی به بازیگری فکر کنند.
– سوگل: ولی وحید اصلا دوست ندارد هنرپیشه شود خیلی هم به او اصرار کردم.
در یک فیلم که بازی کرده ای.
– وحید: در یک تله فیلم آن هم نقش خودم را داشتم. یک بچه سرطانی بود خیلی دوست داشت من را ببیند…
بازیگری را اصلا دوست نداری؟
– وحید: بحث دوست داشتن نیست بحث این است که وقتی یک کاری را انجام می دهدی باید از نتیجه اش مطمئن باشی که خوب می شود. من در خودم نمی بینم. پژمان که اینقدر جا افتاد شخصیتش همین است. آدم بامزه ای است. همیشه همین طور طنز است.
کی قرار است به عرصه نویسندگی حرفه ای وارد شوید؟
– سوگل: بستگی به تلاش خودم دارد. الان در کلاس های محراب قاسمخانی هرکدام یک قسمت از سریال پژمان ۲ را زیر نظر محراب و پیمان قاسمخانی می نویسیم. محراب خیلی در این زمینه به ما کمک می کند
کسانی که در این کلاس ها شرکت می کنند قرار نیست همه نویسنده شوند.
– سوگل: بستگی به تلاش خودشان دارد.
اتفاقاتی که در کلاس شما می گذرد را می توان به راحتی در اینستاگرام بچه های کلاس دید.
– سوگل: خود محراب هم همین طور است. نمی توانند هیچ چیز را پنهان کنند و من هم همین طور هستم. گاهی چیزی می گویم که بعدا می فهمم نباید می گفتم.
وحید: من می گویم در هیچ شرایطی آدم نباید دورغ بگوید و همیشه هم نباید همه چیز را بگوید.
سوگل: خیلی از دوستان من می گویند خودت را بگیر اما من می گویم نمی توانم. من این طوری نیستم. من از اول هم همین طور بودم.
فوتبالیست ها چه روزی می میرند؟
بعد از فوت آقای مظلومی مصاحبه کردم گفتم سرطان فوتبالیست های ما فراموشی است. کسی که در استادیوم آزادی صدهزار نفر برایش هورا می کشند بعد از یک سال یک آدم ساده به استادیوم راهش نمی دهد.
اگر این اتفاق رخ بدهد هم پیشکسوت حفظ می شود و در چشم می ماند هم بازیکن های پایه بهتر آموزش می بینند. مثلا الان مجتبی محرمی در کنار تیم پرسپولیس است می تواند بهترین الگو برای بازیکنان این تیم باشد.
بازیکن باید آموزش ببیند تا فرق زمین فوتبال با کوچه های محله اش را بداند. درست است که فوتبالیست در مقام یک الگو باید لباس خوب بپوشد و ماشین خوب سوار شود و این ماشین خوب سوارشدن و لباس خوب پوشیدن انگیزه شود برای دیگران تا وارد این مسیر شوند؛
۲۹/۰۸/۱۳۹۵
۲۹/۰۸/۱۳۹۵
۲۹/۰۸/۱۳۹۵
۰۲/۰۶/۱۳۹۵
۳۱/۰۵/۱۳۹۵
۳۱/۰۵/۱۳۹۵
۳۱/۰۵/۱۳۹۵
۳۱/۰۵/۱۳۹۵
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« Feb | ||||||
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |