ظهر تو خونه دراز کشیده بودم و TV میدیدم که متوجه شدم که یه نفر از تو کوچه داره اسممو با بلندگو صدا میزنه اولش فکر کردم شاید با کس دیگه ایی کار داشته باشه اما بعد از چند ثانیه اسم و فامیلو با هم صدا زد رفتم تو کوچه دیدم یه وانت سبزی فروشی جلو در خونه ایستاده بهش گفتم منو از کجا میشناسی گفت مامانت سر کوچه ازم سبزی خریدو گفت بیام اینجا صدات کنم که بیای بگیری. آخه ببین چطور با آبرو آدم بازی میکننننننننننننننننننننننننننننن